۱۳۸۷ آذر ۱۹, سه‌شنبه


همه  به جایی پرتاب شدیم.

چه  نسلی از آب در آمدیم.

به  فردوس آمده ها در جنهم مانده ها .

چه  کسی این خطها را کشیده است .

چه  کسی گفته است که می تواند دراین دنیای پراز پیچیدگی خطی میان جهنم و بهشت ترسیم کند.

دلزده  از غربت وامانده از وطن.

محروم از کوچک  آزادی ها ، محروم ا ز یک شب نشینی با موسیقی زنده نامجو.

قدم  به خاکی غریب گذاشتیم غافل از اینکه همه چیز با کلمه میهن معنی پیدا می کند.

حیران شدیم،

ماندن شعار دادن ، ماندن و سکوت ،

رفتن و تنهایی ، رفتن و مرداب.

به چه می ارزد این دوری .

مادر برزگ چه می شود .

بهتر است رگ بی غیرتی ات را تقویت کنی ، اینجا  خیلی به درد می خورد.

به  دنبال دوست وآشنا  فیس بوک بازی می کنی .

چقدر از هم دور شدیم .

این  فاصله ها دیگر اینجا و انجا ندارد .

برادر آن طرف این کره خاکی و تو طرف دیگر آن .

برای آغوش کشیدن مادر باید از فیلتر بلیطهای ایتنرنی ارزان رد شوی.

و تکنوژی حتی تو را از دیدن و انتظار دست نوشته دوست محروم می کند .

براستی  که  مستی شراب ناب غربت نیارزد به تار موی مستی غرق وطنی. 

هیچ نظری موجود نیست: