۱۳۸۸ خرداد ۱۸, دوشنبه

با خود قهر کرد بود .

حرف نمی زد .

دست و پا

پا و دست ، می زد .

می دید ، می شنید ،

ولی درنمی یافتم .

همه جا پر بود از صدا

هیاهو، جنجال

شلوغ بود خیایانها

حالا حتی بچه های دست فروش ، سر چهار راهها

دیگربجای چسب ، سی دی ، دستمال

شال ، دستبند و بادبادک سبز می فروشند .

عده ای شعار می دهند

یک یا حسین تا میر حسین

نماد سبز در مقابل سیاهی یزیدی

و چقدرتن این مردم با مذهب آغشته بود.

زمان ، زمان آشتی ست .

فرصتی نمانده است .

هیچ نظری موجود نیست: