امشب فیلم Le Labyrinthe du silenceرا در سینما دیدیم.
فیلم بیانگر
چگونگی شکسته شدن سکوت 20 ساله آلمان های برفجایع آشویتس است. که با پشت کار و
قداصت یک دادستان جوان پیگیری و دوبازه در ذهن تاریخ زنده می شود تا نه اینکه مایه
شرم ساری باشد بلکه التیامی باشد برای بازماندگان و حرکتی باشد برای باز یافتن عزت
از دست رفته آلمان .
فیلم نشان می دهد
که چگونه خودش هم در این هزار توی خشونت انسان بر انسان عرق می شود. و از خود می
پرسد چطور ممکن است؟ حتی زمانی می رسد که خود آنچنان در این هزار تو پیچ در پیچ عرق می
شود و که چرایی شروع این پرونده و انگیزه ادامه را گم می کند . همه را همدست
نازی می پندارد و کاملا در هم می شکند .
اما باز می گردد.
به گفته دوستش او نه برای انتقام بلکه برای تاریخ و ادای احترام به بازماندگان کار
باید ادامه دهد. او تاریخ را باز می خواند . با مخفی کردن قسمتی از تاریخ نمی توان
سیاهی و شرم را از روی آن پاک کرد. فراتر از محتوای فیلم ، بسیار
هنرمندانه ساخته شده بود . سلیقه کارگردان در نشان دادن نما ها و تکرار صحنه ها در
شرایط متفاوت و یا متناقض هوشندانه بود. دیالوگ او و دختر مورد علاقه اش وقتی او
را رنجانده است و ناز او را می کشد جالب و قشنگ انتخاب شده بود. کارگردان تلاش او
را برا یباز گرداند دختر به در خواست برای ترمیم کهنه پاره کتش پیوند می زند و به
دختر می گوید که برای ترمیم آن آمده است . و دختر جواب می دهد این دیگر به درد نمی
خورد و قابل ترمیم نیست ، پارگی آن خیلی زیاد است ...
ما به آن 8 و نیم تا 9 ، از 10 دادیم
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر