۱۳۹۴ شهریور ۲۴, سه‌شنبه

امشب فیلم Le Labyrinthe du silenceرا در سینما دیدیم.
 «هزار توی سکوت» این ترجمه من از فیلم است. 





فیلم بیانگر چگونگی شکسته شدن سکوت 20 ساله آلمان های برفجایع آشویتس است. که با پشت کار و قداصت یک دادستان جوان پیگیری و دوبازه در ذهن تاریخ زنده می شود تا نه اینکه مایه شرم ساری باشد بلکه التیامی باشد برای بازماندگان و حرکتی باشد برای باز یافتن عزت از دست رفته  آلمان .
فیلم نشان می دهد که چگونه خودش هم در این هزار توی خشونت انسان بر انسان عرق می شود. و از خود می پرسد چطور ممکن است؟ حتی زمانی می رسد که خود آنچنان در این هزار تو پیچ در پیچ عرق می شود و که چرایی شروع این پرونده و انگیزه ادامه را گم می کند .  همه را همدست نازی می پندارد و کاملا در هم می شکند .  
اما باز می گردد. به گفته دوستش او نه برای انتقام بلکه برای تاریخ و ادای احترام به بازماندگان کار باید ادامه دهد. او تاریخ را باز می خواند . با مخفی کردن قسمتی از تاریخ نمی توان سیاهی و شرم را از روی آن پاک کردفراتر از محتوای فیلم ،  بسیار هنرمندانه ساخته شده بود . سلیقه کارگردان در نشان دادن نما ها و تکرار صحنه ها در شرایط متفاوت و یا متناقض هوشندانه بود. دیالوگ او و دختر مورد علاقه اش وقتی او را رنجانده است و ناز او را می کشد جالب و قشنگ انتخاب شده بود. کارگردان تلاش او را برا یباز گرداند دختر به در خواست برای ترمیم کهنه پاره کتش پیوند می زند و به دختر می گوید که برای ترمیم آن آمده است . و دختر جواب می دهد این دیگر به درد نمی خورد و قابل ترمیم نیست ، پارگی آن خیلی زیاد است ... 


ما به آن 8 و نیم تا 9 ، از 10 دادیم


هیچ نظری موجود نیست: