۱۳۸۷ مهر ۲۴, چهارشنبه


وقتی حوصله هیچ کاری را نداری می خوابی . وقتی هم خیلی کار داری و کلی از کارهای نکردت باقی مانده بازم دلت میخواهد که بخوابی ودایم بالشت روی تختت بهت چشمک میزنه. وقتی افسرده ای بازهم تمام روزرا توی خواب و خلسه بسر میبری، زمانی هم که نمیتوانی بخوابی با قرص خواب صورت مسیله را حذف میکنی.
میدانی یک خواب چند دقیقه ای قبل از سررسیدن سرویس مدرسه، آن هم با مانتویی که دگمه هایش وکفش هایی که بندهایش بسته نشده ان هم به امید تعطیلی، زیر پتو چه کیفی داره. و یا چه حالی میدهد تجربه قیلوله توی یک روز گرم تابستان پای کولرخنک با یک شمد نازک ، ویا یک چرت کوتاه وقتی توی یک ظهرزمستان یک کنجی رابا آفتاب کم جونش روی قالی قرمز پیدا کردی وسرت رو توی سایه و پاهات را تو آفتاب جمع کردی وحرکتشون نمیدهی تا آفتاب تا عمق استخواتهایت نفوذ کند. وقتی که توی علفها دراز کشیدی، غفلت چند دقیقه ای زیر سایه روشن یه درخت. ، و یا آن وقتی که زودتر اززنگ ساعتت چشماتو باز میکنی و میبینی که هنوز هفت دقیقه دیگه وقت داری، آخ که چه زود میگذره این دقیقه ها، یا حتی خواب چند دقیقه بعد از زنگ ساعت. خواب پای تلویزیون برفکی، خواب بعد از یک گریه طولانی.یک خواب کوچولو، لبریز از آرامش، بین ملافه های چروک شده بعد از یک هم آغوشی ممنوعه هم خیلی کیف میده، مگه نه !
تازه میتوانی توی خواب اون کارهایی که توی این دنیای زمینی نمیتوانی انجام بدهی لمسشون کنی ،پرواز کنی ، از بلندی بپری، هیولا و با پری شوی . کسانی که دوستشون داشتی را دوباره ببینی. توی خواب همه چیز ممکنه ، بچه ای که توی چرخ و فلک سوار شده، پسری که یه موتور سیکلت داره، سیاستمداری راست میگوید، تانوانی که قدرتمند شده، درمانده ای که چاره پیدا کرده ،مظلومی که ظالم بودن را تمرین میکنه، تهی دستی که پز پولدارشدنش رومی دهد و یا نا آرامی که به آرامش همیشگی میرسه .
چشمات رو ببند، امشب خواب اون چیزی رو که می خواهی میبینی.

۱ نظر:

Pegah گفت...

تولد وبلاگت مبارك!